kimia-ss

وقایع تاریخی با نگاه جامعه شناختی

kimia-ss

وقایع تاریخی با نگاه جامعه شناختی

بررسی حوادث تاریخی و تاثیرات آن بر
بنیان های جامعه و ایجاد روش ها و آداب جدید برای رهایی از خفقان های شکل گرفته
در بزنگاه های تاریخی

بایگانی

تاریخ بیهقی

يكشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۴۷ ق.ظ


تاریخ بیهقی

 

 

 مولف تاریخ مسعودی ، معروف به تاریخ بیهقی ، خواجه ابوافضل محمدبن حسین   بیهقی دبیر است . این مرد نامی به سال 385 هجری در ده حارث آباد از ولایت   بیهق تولد یافت و در نیشابور تحصیل علم کرد و سپس با سمت دبیری وارد دیوان  رسالت محمود غزنوی شد و زیر دست خواجه بونصر مشکان رییس دیوان رسالت شاگردی کرد و به استاد خود اختصاص تمام یافت و چون بونصر در 431 به روزگار سلطنت سلطان مسعود غزنوی درگذشت و بوسهل زوزنی ریاست دارالانشا سلطنتی یافت بیهقی برکار بود و به حقیقت دیوان رسالت را او تدبیر و اداره می کرد . پس از چندی در زمان سلطنت عبدالرشید خود رییس دیوان رسالت شد و به گفته ی علی بن زید بیهقی معروف به ابن فندق تاریخ بیهق ، به جهت مهر زنی ، این مرد نامی را قاضی در غزنی حبس فرمود . ظاهرا پس از خروج از حبس ، دیگر به خدمت دیوانی نپرداخت و عمر در کار تصنیف و تالیف کرد تا در صفر 470 هجری از جهان رفت . تنظیم تعلیقه ها و یادداشت ها و به صورت تاریخ درآوردن آن ها حدود سال های 450 و 451 هجری صورت گرفته است.

از آثار او « تاریخ آل سبکتگین » است که به گفته ی ابن فندق (درتاریخ بیهق) سی مجلد زیادت بوده است وقسمتی ازآن به نام

«تاریخ مسعودی» مشهور به«تاریخ بیهقی» باقی است؛و دیگر

« زینة الکتاب » است ، در آیین و آداب کتابت که به گفته ی ابن فندق در آن نامه های دیوان  ( مراسلات دیوانی ) را گرد کرده بوده است اما این کتاب به دست نیست و از آن با عنوان « کتاب مقامات » یا

« مقامات محمودی » نیز نام برده شده است . و نیز رساله ای در شرح بعضی لغات بدو منسوب است که نسخه ای از آن در کتابخانه ملک تهران است.

قسمت بازمانده آل سبکتگین تاریخ سلطنت مسعود غزنوی است و شاید مقامات محمودی که به وی نسبت داده اند قسمت سلطنت محمود همان کتاب باشد که به این اسم خوانده شده است . و نیز رساله ای که برخی از نامه های سلطنتی را در آن درج کرده بوده است و خود او نام می برد محتمل است همان « زینة الکتاب » مذکور باشد.

تاریخ بیهقی ، مجموعه ای است بسیار سودمند که علاوه بر اطلاعات تاریخی حاوی فواید جغرافیایی و آداب اجتماعی نیز هست  و نکات باریک در شناخت جامعه دارد . این کتاب از نظر کلمات و عبارات و تعبیرات و هنر نویسندگی از کتابهای مهم ادب فارسی به شمار است ، وصف ها و نکته سنجی ها و موشکافی ها ی با ارج بسیار در آن یافت می شود و در میان ادبیات دیوانی اثری پربهاست ، در نحوه ی تاریخ نویسی با موازین علمی و هنری منطبق است ، کامل ترین سند تاریخ زمان سلطان مسعود غزنوی و دقیق ترین نوشته در نقل جزییات وقایع و حوادث عصر اوست . بیهقی دوشادوش بحث حوادث مهم تاریخی ، از مسائل اجتماعی و عناصر موثر در اجتماع آن عصر ، از دیوان و دربار و آیین های فرمانروایی ، از مقامات و مناصب ، از دودستگی ها و کارشکنی ها و خصومت ها ، از نظامات و رسوم عقاید و عادات سخن می گوید . وی همه مورخ یا داستان پرداز نیست . کتاب او در رشته های مهم ادب فارسی و دیوانی و انشایی و توصیفی و واقعه نگاری مقامی والا دارد .

بیهقی در تشخیص زشت از زیبا و عیارگیری ، در نقل وقایع و اخبار و نیز در تالیف کتاب می گوید : «اخبار گذشته را دو قسم گویند ، و آن را سه دیگر نشناسد : یا از کسی بباید شنید و یا از کتابی بباید خواند» و بعد متذکر می شود که شرط این اعتقاد آن است که «گوینده ثقه و راستگو باشد و نیز خرد گواهی دهد که آن واقعه درست است.» و خود در تالیف کتاب با دقتی خاص بر این دو ماخذ تکیه کرده است ، آن جا که کتابی نقل مطلب می کند گذشته از آن که به نام و مشخصات آن اشاره دارد نویسنده ی آن را از جهات مختلف بررسی می کند .و اگر از راوی خبری از کسی می شود ، سخن او را نخست به دقت استماع می کند و بعد نقل می کند ، و هر دو گروه را به محک راستگویی بیغرضی و وثوق می آزماید و به تعبیر فقها توثیق می کند و ما اگر به گفته ی خود او را در این باره گوش بسپاریم بهتر خواهد بود ، می گوید : «من که این تاریخ پیش گرفته ام التزام این قدر بکرده ام تا آن چه نویسم یا از معاینه من است یا از سماع درست از مردی ثقه.»

بزرگترین حسن تاریخ بیهقی این است که بیشتر مطالب آن از مشاهدات نویسنده و از یادداشت های دقیق و منظم خود اوست که به روزگار دراز و با دلبستگی بسیار برداشته است و خود از آن ها به «تعلیق»  تعبیر می کند . وی در خدمت بزرگان عصر و در مصاحبت ناموران کشور از سپاهی و دیوانی و در بارگاه ملوک زمان عمر گذارده است و ار موقع مساعد خویش در دربار اغتنام فرصت کرده و مشاهد عینی بسیاری حوادث شده است و شغل دبیری که در دیوان رسالت داشته به وی شایستگی نگارش تاریخ داده ، و با دقتی که ذاتی و فطری اوست به ثبت وقایع پرداخته و به سبب امانت و راست گویی بر حقایق نقش ثبات و دوام زده و هنرمندی و قدرت هر حادثه را چنان که بوده ، در نوشته ی خویش منعکس داشته است .

عبارات و تعبیرهایی نظیر «و این همه به دیدار من بود که بوالفضلم» یا «گوینده این داستان از دیدار خویش چنین گوید » یا «من که این تاریخ پیش گرفته ام التزام این قدر بکرده ام تا آن چه نویسم یا از معاینه من است یا از سماع درست از مردی ثقه.» حقیقت این است که تاریخ بیهقی به حق شاهکار فن تاریخ نویسی است و تاریخ او از چند جهت نمونه تاریخ نویسی خوب است و بیهقی از بسیاری جهات مورخ واقعی به شمار می رود.

در جایی دیگر بیهقی اشاره می کند : «هرچند این قوم که من سخن ایشان می رانم بیشتر رفته اند و سخت اندکی مانده اند ، مرا چاره نیست از تمام کردن این کتاب تا نام این بزرگان بدان زنده ماند و نیز از من یادگاری ماند که پس از ما این تاریخ بخوانند...»

نکته دیگر این که بیهقی هیچ گاه نتیجه گیری از وقایع و بخصوص از حکایات و شواهد و امثال را از یاد نمی برد همچنان که تجسس علل وقایع را بدست فراموشی نمی سپرد.در ذکر هر حادثه و بیان هر گوشه زندگی کسی ، دقیقا متوجه است که به نتایج برسد تا علت و ریشه واقعه از افق و دید خواننده به یک سو نرود.نتایجی که می گیرد حق و واقعی است.جانبداری از کسی ندارد ، قلم عفو بر گناه کسی نمی کشد و کسی را بی ارتکاب خطایی مجازات نمی کند ، به قول معروف سر بی گناه را به پای دار نمی برد.تا چه رسد که بالای داربفرستد ، حتی خویشتن را نیز در این داوری از یاد نمی برد که در خور آفرین است یا از درنفرین .

از نمونه نتیجه گیری های اوست پس از داستان حصیری و انتقامی که احمد بن حسن میمندی وزیر از وی گرفت :

«و هر کس این مقاله بخواند به چشم خرد و عبرت اندر این باید نگریست نه بدان چشم که افسانه است . تا مقرر گردد که این چه بزرگان بوده اند . و من حکایتی خوانده ام ، در اخبار خلفا ، که به روزگار معتصم بوده است (حکایت افشین) و لختی بدین ماند ، که بیاوردم اما هول تر از این رفته است ، واجب تر دیدم به آوردن ، که کتاب ، خاصه تاریخ ، با چنین چیزها خوش باشد ، که از سخن ، سخن می شکافد تا خوانندگان را نشاط افزاید و خواندن زیادت گردد.»

در واقعه مرگ استاد خود بونصر مشکان با بی بطرفی و حق شناسی عمیق داد سخن می دهد که در آن میان می نویسد :« و چون مرا عزیز داشت و نوزده سال در پیش او بودم ، عزیزتر از فرزندان وی ، و نواختها دیدم و مال و جاه و عز یافتم ، واجب داشتم بعضی از محاسن و معالی وی ، که مرا مقرر گشت بازنمودن و آن را تقریر کردن. و از ده یکی توانستم نمود. تا یک حق را از حق ها که در گردن من است بگزارم.» و انصاف این است که در سراسر کتاب جایی نیست که ذکر کفایت و درایت و عاقبت نگری و حق شناسی و خویشتن داری آن بزرگ مرد را فرو گزارده باشد همچنان که نکته ها و تدبیرها و چاره گری های دیگر بزرگان خیراندیش را از جاودانی ساختن در تاریخ خویش دریغ نداشته است و باز از تذکار زشت کرداری و ناشیرینی حرکت کسی هم سرباز نزده است .

عبارت :«محال است چیزی نبشتن که با ناراست ماند که این قوم که حدیث ایشان یاد می کنم سال های دراز است تا گذشته اند و خصومت های ایشان به قیامت افتاده است.» و نیز « در تاریخی که می کنم سخنی نرانم که به تعصبی و تزیدی کشد و خوانندگان این تصنیف گویند شرم باد این پیر را »

حد انصاف و نهایت راستی و پاکبازی است که سخن را با آن در حق مقام انسانی ابوافضل بیهقی ختم می کنیم و به نوشته ی وی و هنر نویسندگی او می پردازیم .

محمد تقی بهار در سبک شناسی ، کتاب تاریخ بیهقی را از جنبه ادبی چنین نقد کرده است :

« نثر تاریخ بیهقی چنان که گفتیم سیر و تطور نثر فارسی را از سادگی به سوی نثر فنی نشان می دهد ، بدین شرح که در نثر قرن چهارم سعی نویسنده این بود که حاق مطلب را بیان کند با نهایت ایجاز ، اما نثر در قرن پنجم هجری توصیف و تعریف و به اصطلاح منظره سازی و بیان حال به طریق شاعرانه است و نویسنده سعی می کند که به کمک الفاظ و اصطلاحات تازه و مستعمل در گفتوگو های روزانه و به کار بردن جمله های پی در پی مطلب را کاملا روشن کند و وقایع را به طریقی بیاراید که خواننده را در برابر آن قرار دهد و به تمام اجزا هر واقعه رهنمونی کند ، این سبک حقیقی ترین سبک نثر است که از قید ترجمه بیرون آمده و قدری نمک شعری هم در آن پاشیده شده است. البته در این زمان حذف افعال به قرینه و ورود لغات تازی جدید و ایراد کلمات تنوین دار و شکل جمله بندی به طرز خاص عرب و جمله های تازی بدون قصد ارسال مثل " که " متصل به عبارات پارسی و متمم عبارات قرار داده شده است و حذف قسمتی از جمله برای احتراز از تکرار و همچنین لغانت و امثال و اصطلاحات فارسی زیبا و شیرین که متداول در زبان محاوره آن روزگار بوده است فراوان است .»

و بر تاریخ بیهقی این خصوصیات نثر قرن پنجم انطباق کامل دارد. بیهقی خوذ گفته است :« هیچ چیز نیست که به خواندن نیرزد.» اما این سخن او درباره ی نوشته ی خودش از فروتنی و گشاده صدری بر کنار نیست و حقیقت آن است که سخن وی قند مکرر است و به تکرار و استمرار و دوباره و ده بار خواندن می ارزد و هر بار شیرینی و ارزشی بیش از پیش دارد.                  

 

 منابع :

گزیده تاریخ بیهقی ، به کوشش دکتر محمد دبیر سیاقی

متون تاریخی به زبان فارسی ، به کوشش دکتر عبدالحسین نوائی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۶/۰۸/۱۴
همای سعادت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی